-
ای جمکران
1395/02/13 01:02
الا ای جمکران ای جمکرانی! سلامم را رسان بر آفتاب جمکرانی. برادر جان من یک روز شاید نگاهت بر نگاهش راه یابد برادر! جمکرانی یادِ ما باش بگو: اینجا به عشقِ تو به عشقِ گنبدِ آبیِ تو از مادر و شهر و دیارم چشم شستم بگو با یارِ ما ای در کنار خانه اش، همسایه اش: در جانِ ما، سلطان مایی
-
نوبت به نوبت ... غم مخور
1395/02/13 00:58
طالب شهد شهادت غم مخور می رسد فصل رشادت غم مخور از جهنم هست در دنیا بسی تا زند تیری به قامت غم مخور گاه از نیرنگ دنیا شکوه کن گاه هم بنگر به غایت غم مخور شب بدان از اختیارش شب نشد میشود شد ماه ظلمت غم مخور بیقراری می کنی این سان چرا؟ صبر کن نوبت به نوبت غم مخور راز راه راست را بشنو ز دل ساقیش باشد صداقت غم مخور یک...
-
یا رضا ... بوی تو بردن چه خوش است!
1395/02/13 00:54
در هوای حرمش نفس کشیدن چه خوش است با ملائک سخن از امام گفتن چه خوش است نگهی در حرم مهر شما می طلبم پیشتان آمدن و بوی تو بردن چه خوش است هشتمین رحمت ریزان خدا چشمه ی جود جرعه ی پاک تو بر کام نشاندن چه خوش است جوی پاکی است روان چشمه ی زائرهایت لحظه ای ناب به گلزار نشستن چه خوش است خاک پای تو نه گردی که به دیوار شماست از...
-
غزل شام شهادت امام سجاد و یلدای 90
1395/02/13 00:51
دفتر پاییز را بستی خدا غوغا شده! این شب دیجور یا رب از چه بی همتا شده؟. آخر پاییز آمد جوجه کی بتوان شمرد... گر تو را یک جوجه باشد جوجه ای شیدا شده؟ جوجه ام یکدانه است یک دانه است شکر خدا در دلم در آخر پاییز یکتا جوجه ای پیدا شده واژگانم را دلت آید ملامت سازیش؟ واژه های تازه ای همراه غنچه واشده جوجه ام امشب شده سردش...
-
آفتاب ظهر عاشورا
1395/02/13 00:46
آفتاب ظهر عاشورا نتاب بر تن عریان آقا رحم کن ذوالجناح لختی تأمل تا در خیمه نرو کودکان را نا امید از دیدن بابا نکن خارِ صحرا شرم کن این پیکرِ آقای ماست های غارتگر! سلیمان را اگر خاتم بَری از چه انگشتان دست افتخار حضرت خاتم بُری؟ گوشوار از گوش دختر بچه از چه می کشی؟ یادگاری پدر را از چه می گیری از او؟ آه زینب! سویِ آن...
-
اى غنچه ام
1395/02/11 01:37
ای غنچه ی پنهانِ من ای یادِ تو در جان من امروز دلتنگِ تو ام تا واژه ی دلتنگی ام از سر گذاری می کند چشمم چه شبنم می شود اشکم گریزان می شود امروز دلتنگ تو ام امروز یاد آورده ام آن روزهای در خیالت بودنم ای مهربان! از آن زمانی که به دل دیگر نه هر روز آمدی از آن زمان دلتنگ دلتنگ تو ام اشکم گریزان می شود دستم چه لرزان می...
-
صلح و انتظار
1395/02/11 01:29
چشم بر راه بدوز خانه را جارو کن دست بر دست منه دست بیچاره بگیر چشم بر راه بدوز کودک دشمن خود کودک دان و بخوان لالایی و نوازش بنما چشم بر راه بدوز و اگر خلخالی از زنی دزدیدند اگر او مشرک بود یا یهودی تو بمیر ! بستر مرگ چه زیباست، ولی چشم بر راه بدوز فقر آن کودک وهابی را خار چشم خود دان چشم بر راه بدوز نان و آب و زندگی،...
-
دیدارى آسان
1395/02/02 21:46
کاشکى این بار الکى... نه به این شدت بى دلیل... اما، کاش مى شد، به دلت بیفتد، به دل نازنینت که از باب کرامت دیدارت را، همراهیت را کادو پیچ کنى و مرا بخوانى تا به محضرت برسم... هل إلیک یابن احمد سبیلٌ فتُلقى؟
-
سلام آقا جان
1395/02/02 20:43
سلام آقا جان حالتان خوب است؟ مى دانم حالتان خوب است من بد حالم راستى چه خبر؟ بله، مى دانم همه خبرها پیشتان است راستى التماس دعا حس مى کنم سامرّا نمى روید امّا اباصالح کربلا رفتى یاد ما هم باش البته من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم ببخشید بیش از این مرا حقّ صحبت نیست خدا نگهدارتان باشد یاعلى یابقیةالله⛅️
-
کاش اهل کوفه باشم
1395/02/02 20:26
بوى بهبود ز اوضاع جهان مى شنوم آرى یرونه بعیداً و نراه قریبا که این امر را آنان دور ببینند و نزدیک بینیم آرى اما نمى دانم این بار بویى مى شنوم از جنس عطر حضور و لحظه دیدار و تپش دل گفته بودند شاید همین جمعه جهان از حضورش شیدا شود امّا حسى مى گوید خیلى زود بیایى نه از جنس این جمعه و آن جمعه چیزى از جنس آمدنى که نامش...
-
عزیزم قدر دلت را بدان
1395/02/02 20:11
عزیزم، محبّ زهرا! خودت را دستِ کم نگیر نومید مشو به دلت نگاه کن دلى که حسین در او جا شد عاشق على شد غم خوار زهرا شد ندایش یا رسول الله شد جگرش خون شد از جگر سوزان حسن کمرش شکست از غل و زنجیرِ بر دوش سجّاد چشمش زخمى شد از ٤٠ سال اشک على بن الحسین پیشانیش از پیشانى خاک آلود و مجروح سجّاد با آن سجده هایش طولانى اش، چون...
-
شب میلاد حضرت امیر ؛ نجف اشرف
1395/02/02 16:09
امشب، شب سیزده رجب و فردا روز میلاد مولا امیرالمؤمنین على بن ابى طالب... اینجا نجف اشرف حرم حضرت امیر، عتبه علویه مقدسه، باب الساعة... تا نیمه شب پاسى بیش نمانده و آن ساعت تاریخى و سبز باب ساعت خود نمایى مى کند و از پسِ چلچراغ این در مى توان "ایوان نجف" را دید... همان ایوان که مى گویند: "ایوان نجف عجب...
-
سفر آخر
1395/02/01 16:54
من ندانم به کدامین سفر از عشق شما کشته شوم آن قدر هست امیدم که به هر دشنه دلم شاد کنم لب هر نیزه ببوسم و تمنّا بکنم که یزیدى برسد تا که حسینى بروم من که در کوتهى عمر که چون باد گذشت کوتهى کرده ام اى یار ولى چشم بر راه نشاندم که بزرگى بدهد مژده ى وصل... مژده وصل شما... گویا نه... نشود سهم دلم در دنیا... چشم بر راه که...
-
امام و مأموم
1395/02/01 15:08
✏️خدایا بقیة الله امام منست مى شود مأمومش شوم؟ مى شود؟ یابقیة الله⛅️
-
دعا براى شما
1395/02/01 15:02
✏️یه دعا میکنم اگر دوست داشتى در حقّت مستجاب بشه بگو آمین! الهى گرفتار صاحب الزمان بشى! الهى سرگشته و حیرانش بشى! الهى مثل دیوونه ها تا دم مرگ بگى: یا بقیة الله! ... یابقیة الله⛅️
-
سلام نرگس بانو
1395/02/01 14:59
مهدىِ من! حسّى به من مى گوید به مکّه مى روى به مدینه، طوس، کربلا، اربعین، کاظمین، نجف امّا سامرّا نمى دانم! دلتنگ پدرى، مادر و امام هادى پدربزرگ خوبت! آخر شاید مأمورى به حفظ آن جان نازنین و دعایت مى کنیم هر روز ولیّاً و حافظا آخر شهر کودکیت مثل همیشه زندان است و دشمنانت خانه ات را در کمین اند و تو ذخیره ى خدایى بقیه ى...
-
مجنون
1395/02/01 14:55
✏️و منم بار جنون تو چرا دوش کشم؟ من خودم سخت از این قصه پریشان باشم دیگران هم مجنون لیک ترسم که کشم بار شما را بر دوش تو برو مجنون باش من "روانى" هستم آن جنونى که تو دارى خوبست... اى عزیزِ دل من حال دعا کن بشوم منِ دیوانه چو آنان مجنون! یابقیة الله⛅️
-
غایبم کن
1395/02/01 14:39
✏️خدایا مى خواهم بخوانمت گفته بودى بخوان محبوبى دارم "غایب" است دوستش دارم و دوست دارم مثل او شوم "غایب"م کن مى شود؟ آیا؟ یا الله! یا بقیة الله⛅️
-
ملکه سبا
1395/02/01 14:37
✏️خدا میشه ازم ناراحت نشى یه وقت مى خوام یه دعا کنم یه کم هم گیج میشم البته ها ولى تو که مى دونى که... خدا میشه ملکه ى سبا بشم؟ همون که سلیمان با معجزه از کاخش کشوند به کاخش و وقتى چشماش باز شد دید واى چقدر این کاخ با کلاسه کاخ ما پیشش کلبه ى درویشى هم نیس خلاصه خورشید پرست بود ایمان آورد من یک مَردم ولى خداییش که این...
-
سردم است
1395/02/01 14:31
خدایا سلام... چقدر سردم است... بس است دیگر طاقتم نیست شعله اى بفرست
-
جامى از عصمت
1395/02/01 14:28
✏️گفتى: تعجیل در فرج مولا، گناه نکن! گفتم: چشم از امروز تعجیل در فرج مولا دیگر گناه نمى کنم چه مى دانى شاید شد یک روز که هزار روز نمیشود باشد فقط ... هم ... امروز یا بقیة الله دستم بگیر یک امروز را یک امروز را همین امروز نمیگویم دعا کن دعا کن که معصوم شوم ولى یک روز فقط فقط امروز گناه نکنم خدانکند امروز از من برنجى...
-
بیدار شو
1395/02/01 14:23
✏️هاى میشنوى؟ اى دل! تو را میگویم! بیدار شو بیدار!
-
راز اربعین
1395/02/01 14:19
✏️ اصلاً اربعین یه چیزیه، سفر عُمره و حج و انواع زیارتها رو رفتم امّا پیاده روى اربعین یه چیز دیگه ست، اصلاً از خصوصیات شیعه امام زمان زیارت اربعینه! وقتى علامت مؤمن به ولایت على علیه السلام شد زیارت اربعین، اونموقعه که عاشق مهدى شک نمیکنه که مؤمن ترین فرد به مولاى متقیان خود بقیة الله هستن! پس شکى نیست که آقا میان پس...
-
نگاشتم بر قلب تو
1395/02/01 14:14
✏️ قلبتان را تصور کنید همین قلب صنوبرى همین که میتپد همین که در سینه است اینک روى گوشه اى از قلبتان با قلم محکم مینویسم: یامهدى! دلت تنگ شد؟ التماس دعا! یابقیة الله⛅️
-
بوى سیب و بوى دود
1395/02/01 14:10
مى گویند سحرگاهان در حرم سیدالشهداء باشى دلت دل بشود شامّه ى دلت بوى "سیب" میشنود امّا نشنیده ام در حرم نبوى باشى وقت سحر بوى "دود" مى آید بوى هیزم بوى در خانه ى سوخته هُرم آتش! یابقیة الله⛅️
-
نماینده ى مولا شو
1395/02/01 14:06
این بار برو توى حرم؛ ببین یه کودکى داره مناجات و راز و نیاز میکنه! بگو میشه بپرسم حاجتت چیه؟ مادّیه، معنویه، چیه؟ مثلاً میگه مادّیه... بپرس: حدوداً چند تومن میشه؟ مثلاً میگه ٥٠ هزارتومن... دستتو بکن تو جیبت بگو این از طرف مولا... ما خیلى بهش بدهکارى داریم! البته اگه خییییییلى پولدارى از باباى بچه هم بپرس حاجتش چیه
-
مناجات با عباس پیش روى ضریح
1395/02/01 13:56
✏️ یا عباس! روضه مى خوانم این بار در محضر عباس ... آقاى من یادتان هست رفته بودید در علقمه با چه مشقتى با تمام تنهایى خود دلاورانه جنگیده بودید و مشک هاى آبِ همراهتان توان شمشیر زدنتان بود و صداى العطش کودکان در گوشتان مهر خاموشى بر صیحه ى ستمگران بود مشک ها را پر کردید بر آب لب نزدید و عهد کردید ننوشید تا بنوشند اما...
-
تالار دلم
1395/01/30 00:06
عجیبست صدایى مى آید اینجا در تالار دلم تالار می لرزد بر مى خیزد زمزمه مى کند همه اش همهمه است و گاه فریاد اشک است و صداى لطیف لبخنداست دلم تالار دلم چه عطرى دارد چه رنگى عجب بلند است دیوار تالار دلم عجب رفیع است این مأوا گمان نکن چون کاخ ملکه ى سباست که چون کاخ سلیمان دید دست بر دهان ماند حتى حتى دلم از کاخ سلیمان پر...
-
چه آرامشى
1395/01/29 23:58
چه آرامشى بیش از این از این که رو سیاه ترینِ عالم مى تواند روسپید ترینِ عالمین را امام خطاب کند و خود را فرزند نا خلفِ مهربان ترین پدر روزگار و تنهاترینِ خوبان و خلیفه ى خدا بر زمین، بداند و چه کار جز شکر بر آید و دعاى توفیق که بشوم آن چه حضرتِ پدر خواهد خدایا تو را آن قدرت هست پس چنین نما و به رسم برادران یوسف به پدر...
-
این بار انتظار مى کشم
1395/01/29 23:47
این بار انتظار مى کشم نه از آن روى که ادعاى انتظارم باشد منتظرم، مولا! و مى دانم انتظار، گران ترین متاع خوبان خداست، هر چند مرا یاراى آن نیست و نه از خوبانم که این سنگین را بکشم امّا نیک مى دانم، که تو نیکوترینى و تو منتظرى تو منتظر آمدن شکوفه هایى و خود به تنهایى گلستانى و تو منتظرى و آن سان که نمازم کنار تو نماز...
-
دلتنگ خدا هستم یا نه؟
1395/01/29 23:43
دیدى بچه هایى که توى حرم امام رضا دستشون از مامانشون جدا میشه چجورى گریه میکنن؟ ولى بعد از یک ساعت آروم میشن... اگر بر فرض همون بچه رو ببرن پرورشگاه دیگه اونجورى گریه نمیکنه... شایدم خیلى بزرگ شد دیگه گریه هم نکنه... فقط یه چیز؛ همیشه توى دلش یه «آه» داره و توى چشاش یه غمى... من نمیگم دلتنگ عشقمم وفادارم بهش حتى...
-
این بار عبادتت مى کنم
1395/01/29 23:29
خدایا این بار عبادتت میکنم این بار عبادتت مى کنم نه از آن روى که هستى و خدایى نه از آن روى که نمازت را بر من واجب کرده اى و چون سر بپیچم عذابم مى کنى نه از آن روى که حتّى بهشتم برى و نه از سر عشق و عاشقى که از دهانم بزرگ ترست ادّعاى عشقِ تو... این بار نماز مى گزارم به شیوه ى رسولت و تا بشود شبیه «احمدت» که شاید شباهتم...
-
بوى دود
1395/01/29 13:09
داغ ما تازه میشود هنوز بعد از ١٤٠٠ سال داغ ما تازه مى شود وقتى صداى ناله ى زنى را مى شنویم وقتى فرشته اى به زمین مى خورد اندوهمان بیشتر مى شود وقتى کودک پنج ساله اى معناى درد و رنج و مصیبت را زودتر حس مى کند باز بغضمان مى ترکد وقتى مادرى در کوچه اى غریب سیلى... ... نه! دیگر جهان ندید غریبه اى بر فرشته ترین آن هم پیش...