دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،
دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،

دوست جدیدم هادى و دلش


امروز هم رفتار جدیدم را تکرار کردم؛ نگهبان ساختمان پزشکان بود.
سؤال جدیدم از بنى آدم را از او هم پرسیدم با پیش درآمد همیشگى ام:
_ ببخشید، مى توانم از سن شما بپرسم؟
_ بله، البته، حدس بزنید
_ ٣٧ ؟
_ نه ٣٥
......
_ همه مى دانیم که خدا روزى در ما دمید و در این عمر که هدیه خدا به هر کدام از ماست، هیچ کدام خدا را به طور کامل فراموش نکرده ایم و اگر در خود بنگریم از خدا در وجودمان ردّ پایى مى بینیم و من عادت دارم از هر کس هدیه اى بگیرم و از شما آن یادگارى خدا که در این ٣٥ سال حفظش کرده اید طلب مى کنم.

مرد قد بلند با عینک آفتابى و لباس فرم آبى آسمانى اش لبخندى زد و تأیید کرد و گفت: عشق!
_ من همه را دوست دارم
حتى دشمنانم را
شما را هم دوست مى دارم
همه ى مردم را
و این همان بازمانده ى خداست در جان من که از کودکى آن را براى خود نگه داشته ام و به شما هدیه مى کنم
چندى پیش کارگرى افغان سقوطى کرده بود و برایش اشک ریختم
دلم زود مى سوزد و اشکم جارى مى شود و به اصطلاح دلْ رحم هستم
هدیه اش را گرفتم و تلاش مى کنم نگهبانِ عشق باشم که از عشق بهره اى داشت.
گفتم پس:
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست؛
وصف حال شماست
و گویا در جان شما نام حبیب و وَدود و رحمن و رحیم و راحم العبرات (مهربانِ اشک ها) مى درخشد و سپاسگزارى کردم از این که به واسطه ى او حداقل یک بار مى توانم این گونه خدا را صدا بزنم:

یا حبیب
یا ودود
یا رحمن
یا رحیم
یا ارحم الراحمین
یا راحم العبرات
یا الله 

راستى داشت یادم مى رفت؛ نامتان چیست؟
_ هادى و دو برادر دیگرم مهدى و هدایت
_ مى دانى فرق هادى و مهدى چیست؟
هادى نام خدا هم هست
پس اضافه مى کنیم:
یا هادى یا الله 
این فضایى که تمنّاى جاى پارک فراهم کرده لبخندهایى از جنس کودکى ها و ایام خلقت پدید آورده و فضا شده همه اش خدا
با نامهاى زیباى خدا، ناخودآگاه الله نام جامع اسماء الهی هم مرتب مى آید و به گمانم این لبخند و مهربانى که بر لب ما مى نشنید نماینده نام رحمن و مهربان خداست که کریمانه و بدون چشم داشت به کائنات هدیه مى شود و مى شویم نماینده خدا براى جریان دادن دریاى مهربانى خدا

دیگر وقت تنگ شده بود مانند دل من براى دعاى ابوحمزة ثمالی، مناجات امام سجاد علیه السلام 

با هادى خداحافظى کردم و هنوز در خود در حال گفتگو با او؛ که چه زیبا مى گوید و چه عاشقانه على بن الحسین علیهما السلام عشق خدا به خود را درمى یابد که:
الحمدلله الذى تَحَبَّبَ إلیَّ و هو غنیٌّ عنّی
سپاس خدایى که با من طرح دوستى ریزد در حالى که بى نیاز است از من!

خدایى که مناجاتش مى کنم:
با صدهزار جلوه برون آمدى که من
با صدهزار دیده تماشا کنم تو را

و صد نام الهى و از هر نام الهى هزار جلوه
و خودش گفته
و لله الأسماء الحسنى فادعوه بها
أعراف/١٨٠
و خداوند را نام هاى زیبایى است
پس بخوانید او را با این نام ها

و امروز تو را خواندم اى حبیب و اى محبوب و اى مهربان
خودت پاسخم باش و دستِ دوستم هادى را بگیر
اى ارحم الراحمین
یا الله