دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،
دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،

میراثِ رضایتِ حسینِ فاطمه


به حافظه ى تصویرى عاشورایى ام که مى نگرم صحنه هاى مختلفى خودنمایى مى کند.

یکى از این تصاویر، مناجات حضرت سیدالشهدا علیه السلام است در گودال قتلگاه، 
همو حسین که ادیبانه در روز عرفه با خداى خویش عرفه مى خواند و هر چه ورق مى زنى تمام نمى شود کرانه ى دریاى عشق و راز و نیاز مولا و در عمقش هر چه غوص مى کنى، حیران تر مى شوى که اگر این مناجات نامه عابدانه انشاء نشده بود ، لاجرم مگر جز معبود مى تواند این گونه آیه آیه اعجاز آورد.
فرشچیانِ جانم در اندرون این دل، دست به قلم که مى برد، با زینب کبرى دست بر سر مى زند و فرشتگانِ تسبیح گوى عرش الهى انگشت به دهان که چگونه حسین پس از داغِ جوان و نوزاد شش ماهه و برادر زاده و برادر و خواهر زاده و عمو زاده و پس از هجرانِ عطشان بهترین و با معرفت ترین یاران دنیا، چطور عاشقانه براى حبیب خود صفاى «قلبِ سلیم» مى برد که 
رضاً بقضائک تسلیما لامرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین* ؛

خشنود به قضاى تو و تسلیم فرمانت هستم و معبودی غیر تو نیست ای فریادرس فریادجویان! 

که وقتى «یاحبیب» گفتنِ محبوب خدا، رنگ خدا و حق و واقعیت گرفت، راضى شدن حسین هم ذکر «یا راضی» را به حق ادا مى کند؛ به معرفتِ با معرفت ترین عاشقِ خدا، فرزند اسماعیل که این بار چاقو براى او مى برد و حسین به قربانِ حضرتِ قریب مى رود.

وقتى حسین از رضا مى گوید و لبخند رضایت هدیه مى برد پیش خدا؛ خدا هم از آرامش مى گوید و طمأنینة که «یا أیتها النفس المطمئنة» اى حسین که با یادِ بهترین همنشین ذاکران، «جلیس الذاکرین»، دلت آرام گرفته که «ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب»
بازگرد اى پرنده ى عرش خدا
«إرجعی إلى ربک راضیة مرضیة»
بازگرد در این حال که تو خشنودى از من و من خشنود از تو 

و این یعنى به رسم پذیرش قربانى عمویت هابیل، پذیرفته شدى و قُرْب یافتى اى غریب...

و حالاست که خدا رو کند به فرشتگان که یادتان هست در سؤال از خلقت انسان که «نسبح بحمدک و نقدس لک» مى گفتید:
خداوندا، خلقت مگر جز از براى عبودیت است و تسبیح و تقدیس که مگر جز این کنیم؟ 
یادتان هست گفتم: «إنى أعلم ما لا تعلمون» که مى دانم آنچه نمى دانید و حالا وقت مشاهده شده، مشاهده ى شهید کربلا که او مرا صدا مى کند و شهادت مى دهد به مهربانى و عشق من و با جان و دل به حقیقت صدا مى کند مرا با اسماء الهیم که «یا حبیب» «یا قریب» «یا جلیس» «یا راضی» «یا شهید» «یا شاهد» «یا مشهود» «یا معبود» «یا غیاث المستغیثین» یا الله...
و حالاست که ملائک خوشحال اند از آن سجده که ابلیس نکرد و آنان «یا حکیم » گویان کردند و روز عاشوراست که باید در صحراى کربلاى دلت آن قدر فرشته بکشى که با لبخند نجابت و رضایت حسین از سال ٦١ هجرى مى گریند و تربت کربلا بر سر مى ریزند که ابوتراب نظر پدرانه بنماید و زهراى مرضیه با پهلوى شکسته راضیه گردد و مادرانه هاى ام الحسن را زیر باران کربلا زمزمه کنند که خوب وارثى بود حسین خردسال من در گنج رضایت که « السلام علیک یا وارث فاطمه بنت رسول الله» ...

و محدَّثه، افتخار دهد که فرشته زانو بزند و خط به خط خطبه آموزد از بهانه ى خلقت که «لولاک لما خلقتُ الأفلاک ... »
که اگر فاطمه نبود
خلقت را چه معنا بود؟ 


یا حمید بحق محمد
یا عالی بحق علی
یا فاطر بحق فاطمة
یا محسن بحق الحسن
یا قدیم الاحسان بحق الحسین

عجّل فی فرج مولانا بقیة الله
یا باقی
یا الله



منبع و مأخذ 
* مقتل الحسین، مقرم، ص 367.
همچنین مراجعه شود:
قرآن: بقره/٣٠ ؛ رعد/٢٨ ؛ شعراء/٨٩ ؛ صافات/٨٤ ؛ فجر/٢٧ ؛ صافات/١٠٢ ؛ مائدة/٢٧ ؛ ذاریات/٥٦ ؛ هود/٨٦ ؛ أعراف/١٨٠ 

کامل_الزیارات ؛ زیارت وارث روایت شده از امام صادق علیه السلام

حدیث لولاک ؛ بحار الانوار/١٨،ص٤٠٠