دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،
دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،

چشم زیبای خدا

 

صاحبِ ذوالفقارِ من سر تو به چاه کرده ای؟

مهرِ جهان فروز من مرا تباه کرده ای؟

صحبتِ دختر بهاران تو مگر نهاده ای؟

که بسته ای لب خود و کارِ دل آه کرده ای؟


نغمه ی قلب مقتدا چرا غروب کرده ای؟

پاسخ خورشید بگو چه با پگاه کرده ای؟

شکسته بازوی علی ز شرم لب گزیده ای؟

که پهلوان خویش را تو بی پناه کرده ای؟


ستاره باران جهان، مایه ی رشک آسمان

نورِ جبین خویش را هدیه به ماه کرده ای

امیرِ خوبِ شیعیان، رهبرِ پاکِ عاشقان

تا تو قدم به ره زنی لطف به راه کرده ای

جانِ پیمبری علی، فاتح فتح خیبری

وصی اصل ابن عم! نسب اخاه کرده ای

اگرچه دریای تو را ندید چشم أشقیا

ولایتت را به غدیر علی! ولاه کرده ای

خندق و بدر و نهروان علی یکی، دگر خموش

امیرمؤمنانِ من! چه با سپاه کرده ای

دست خدا دست ببستند یدالله علی

آیه تطهیر علی! مگر گناه کرده ای؟

ضربه ی کینه بر سرت دشمن حق زد که چرا

سجده ی ناب ایزدی تو بر اله کرده ای

زاده ی کعبه یا علی! چه کرده ای تو با جهان

امامِ ما چه با دلِ گدا و شاه کرده ای

دلِ شب از بارش باران تو رعشه ها گرفت

عزیز من چه با دلِ شبِ سیاه کرده ای؟

اگر ز چشم عالمی فرو بیفتم چه غمست ...

که چشم زیبای خدا مرا نگاه کرده ای؟

 

 

15 خرداد 91

13 رجب المرجب 1433

ساعت 14:55