دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،
دلنوشته ها

دلنوشته ها

به دلِ علیرضا خوش آمدی! ذاکری،

حضرت مهدی


حضرت مهدی عزیزا بار دیگر از خطایم چشم پوش

من گنهکارم گناهم از دو چشم بی حیایم چشم پوش

گرچه می دانم که از حال بدم آگاهی و غم می خوری

مهربانا غافلم  شرمنده ام  از جورهایم  چشم پوش

جان من مولای من دیگر ز نامردی من اشکی مریز

دوستم داری که جانم را قسم دادم ، شفایم، چشم پوش

حضرت مهدی در این ظلمتکده بی تو نشستم، این شدم

از نشستن های من از رفتن و از خنده هایم چشم پوش

شادی جانم امامم صاحبم تنهای من مولای من

بی وفا هستم جفا کارم حبیبا از جفایم چشم پوش

بی شمار از تو گسستم باز پیوستی دگر شرمنده ام

باز هم پیمان شکستم پیش چشمت، از هوایم چشم پوش

آه ای مولا تمام دلخوشی ما نگاه پاک توست

کی توانم چشم خود از من ببندی؟ کی سرایم چشم پوش؟